بازار بغداد

 

در کتاب زبان فارسی سه دبیرستان در درس بازگردانی حکایتی به عنوان نمونه از بوستان سعدی نقل شده است: 

شبی دود خلق آتشی برفروخت 

شنیدم که بغداد نیمی بسوخت 

یکی شکر گفت اندر آن خاک ودود 

که دکان ما را گزندی نبود 

جهان دیده ای گفتش ای بلهوس 

تورا خود غم خویشتن بود وبس 

پسندی که شهری بسوزد به نار 

اگر خود سرایت بود برکنار 

در تذکره الاولیا ی عطار در شرح حال سرس سقطی چنین آمده است: 

سری سقطی گفت سی سال است که استغفار می کنم از یک شکر گفتن. 

گفتند:چگونه؟ 

گفت بازار بغداد بسوخت اما دکان من نسوخت مرا خبر دادند گفتم :الحمدلله 

ازشرم آن که خود را به از برادران خواستم  وازبهر دنیا حمد گفتم  از آن استغفار می کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد