پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور
از شراب لا یزالی جان ما مخمور بود
ما به بغداد جهان جان «انالحق» می زدیم
پیش از آن کاین دار و گیر و نکته ی منصور بود
پیش از آن کاین نفس کل در آب و گل معمار شد
در خرابات حقایق عشق ما معمور بود
ساقیا این معجبان آب و گل را مست کن
تا بداند هر یکی او از چه دولت دور بود
*******
برای راهیان سفر کوی دوست (به مناسبت ایام حج وبه امید برگزازی حج ابزاهیمی)
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بی صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه براین بام برآیید
آن خانه لطیف است نشان هاش بگفتید
از خواجه ی آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته ی گل کو اگر آن باغ بدیدیت؟
یک گوهر جان کو اگر از بهر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید