همسرایی اخیر در اقتباس از رباعی معروف : چه خوش بی مهربونی از دو سر بی...

      این هم سرایی در گروه واتس آپ ،با قرار دادن غزلی با مطلع "به نام عشق که زیباترین سر آغاز است ..."توسط جناب مختار و پاسخ جناب نیکبخت به ایشان با رباعی معروف "چه خوش بی مهربونی از دو سر بی ..."به این ترتیب ادامه یافت:

  جناب مختار: دل مو از دل فایز بتر بی

  جناب نیکبخت:شبیه لاله ی خونین جگر بی

  جناب مختار:دلت با این دل خستم نسازه

  جناب نیکبخت:الهی خستگیت از تن به در بی

  جناب مختار:رهاکن شعر را وقت نیازه   ندونی گشنگی دردی بتر بی؟!

  جناب نیکبخت:چه گل گفتی دل خالی همیشه   به دنبال یه لقمه نون تر بی

  جناب مختار: تورا در کوی جانان گر گذر بی

  جناب نیکبخت:به چشم دل ببینی عشق سر بی

  جناب نیکبخت:کجارفتی بیا چشمم به در بی   الهی هرکجایی خوش خبر بی

  مقدس:ای شعرا توی وبلاگ منتشر بی!!!

  جناب مختار:معلم دربدر جایی نداره   همیشه حالش از دوشش بتر بی

  جناب مختار: الا ای رهبر مجموعه مریم    ندونی اعتراضا بی ثمر بی؟




    با سلام

    آیین مشاعره وهم سرایی در گروه واتس آپ دبیران ادبیات همچنان ادامه یافت. برای نمونه به مناسبت شبی که وزیر امورخارجه ی کشورمان ،جناب دکترظریف ،وتیم مذاکره کننده توانستند در سوییس بهتوافق اولیه دست یابند، هم سرایی دیگری به قرار زیر اتفاق افتاد:

  جناب مختار:راه حل رایافتیم اما چه سخت

  مقدس: شاید اما بوکه باشد یاربخت

  جناب مختار:خستگی های ظریفو می خرم

  مقدس:بنده از فرزانگی بو می برم(فرزانگی دکترظریف وتیمش)

  جناب مختار:ای ظریف ای رادمرد ای استوار

  مقدس:خستگی ها را تو هان بنشان به بار

  جناب مختار:خستگی معنا ندارد پیش ما

  مقدس:چون که ما داریم نیرو ازخدا

  جناب مختار:ای خدا ایرانیان را شاد کن

  مقدس:میهن محبوبمان آباد کن

  جناب مختار:باز باران با ترانه خواندنی است

  مقدس: دربهاران یاد یاران ماندنی است

  جناب مختار:صلح جای قهر را آخر گرفت

  مقدس:این زما ایرانیان نبود شگفت

  جناب مختار:جنگجویان کارشان بس سخت شد

  مقدس:هرکه جنگ افروخت بس بدبخت شد

  جناب مختار: شادی ایرانیان همواره باد

  مقدس:(لطف ایزد همچنان پاینده باد)

  جناب مختار:من غلام همت ایرانیان

  مقدس: هم ظریف وهم عراقچی دربیان

  جناب مختار:عاقبت تدبیر غالب شد به جهل

  مقدس:این نباشد بی خرد کاری به سهل

  جناب مختار: کاش تدبیری برای ما کنند   این گره ها از دل ما وا کنند!

 

از حرا آیات رحمن و رحیم آمد پدید              با نخستین حرف،قرآن کریم آمد پدید

صوت"اقراباسم ربک"می رسدبرگوش جان   یا که از غار حرا "خلق عظیم"آمد پدید 


    "مبعث" روز برانگیختن خردهای دفن شده درتابوت خرافه گرایی و جهل پیشگی وروز تولد عاطفه های زخمی شده در رقص شمشیرهای تعصب است1!

    این عید سعید بر شما خردورزان جهل ستیز مبارک و فرخنده باد!

گرامیداشت روز سعدی

شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد

تو  بیا  کز  اول  شب  در  صبح  باز باشد

عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت

به کجا  رود  کبوتر   که  اسیر  باز باشد 

ز محبتت  نخواهم  که  نظر کنم به رویت

که محب صادق آنست که پاکباز باشد

به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن

که دعای  دردمندان  ز سر  نیاز  باشد

سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم

به کدام دوست گویم که محل راز باشد

چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی

تو صنم نمی‌گذاری که مرا نماز باشد

نه چنین حساب کردم چو تو دوست می‌گرفتم

که ثنا و حمد  گوییم  و جفا و  ناز باشد 

دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی

که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد

قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران

اگر  از  بلا  بترسی  قدم  مجاز باشد

بزرگداشت خدای سخن بر ادب دوستان مبارک باد

بزرگداشت سعدی

اول اردیبــــــشت ماه جلالی        بلبل گــــــوینده بر منـــــــابر قُضبان

بر گل سرخ از نم اُفتاده لالی        هم چو عرق بر عذار شاهد غضبان

گویی روزگار نیز میداند که در چُنین روزی کودکی پا به عرصه ی وجود می گذارد که از شعف وجودش بر گل برگهای گلستان عرق می نشیند و بلبلان از برای آرامش او در گهواره  نغمه سرایی می کنند.

کودکی چُنین  بزرگ مردی می شود که سخنانش چون شکر شیرینی گفتار می افزاید و چون حکمت روشنی بصر.

                               گرامی باد یادت ای گرامی مرد